ک ل ک س ی و ن |
|||
جمعه 23 / 1 / 1391برچسب:, :: 4:25 :: نويسنده : سهیلا افشاری
معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند و آن یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد برای اینکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری را نشان می داد با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را چنین نوشت ٬ یک با یک برابر است . از میان جمع شاگردان یکی برخاست همیشه یک نفر باید به پا خیزد ... به آرامی سخن سر داد : تساوی اشتباهی فاحش و محض است نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند و او پرسید :اگر یک فرد انسان ٬ واحد یک بود آیا باز یک با یک برابر بود ؟ سکوت مدهشی بود و سئوالی سخت معلم خشمگین فریاد زد : آری برابر بود و او با پوزخندی گفت : اگر یک فرد انسان واحد یک بود آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه قلبی پاکی و دستی فاقد زر داشت پایین بود اگر یک فرد انسان واحد یک بود این تساوی زیر و رو می شد حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید ؟ یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟ یک اگر با یک برابر بود پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟ یا که زیر شلاق در می گشت یک اگر با یک برابر بود پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟ معلم ناله آسا گفت : بچه ها در جزوه های خویش بنویسید: یک با یک برابر نیست خسرو گلسرخی
نظرات شما عزیزان: پریسا
![]() ساعت3:38---29 فروردين 1391
سلام شعر زیبایی بود. very good.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها ![]()
![]() نويسندگان |
|||
![]() |